دختران ما

هرروز آفتاب نگاهم در مشرق چشمان تو طلوع میکند
وهرشب٬ مروارید اشکهایم میهمان صدف چشمان توست
چه اعجازی در چشمان راز آلود تو نهفته است
که هنوزهم٬ خیال نگاهت
التیام چشمان تب دار من است.....

مدت هاا بعد!!

مریم جونی بعد از مدت هااا مریم تو حرممم ️ ️ اجی خوشملممم اینم پسرعمه ی چش آبیم دریای ساری دیروووز تا عکسای بعدی فعلن🖐...
20 شهريور 1396

شعر بسیار زیبا و آموزنده سهراب ...

سخت آشفته و غمگین بودم  به خودم می گفتم:بچه ها تنبل و بد اخلاقند   دست کم میگیرند   درس ومشق خود را…   باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم    و نخندم اصلا تا بترسند از من   و حسابی ببرند… خط کشی آوردم،   درهوا چرخاندم...    چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید   مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !   اولی کامل بود،   دومی بدخط بود   بر سرش داد زدم... سومی می لرزید...   خوب، گیر آوردم !!!   صید در دام افتاد   و به چنگ آمد زود...   دفتر مشق حسن گم شده بود   این طرف،   آنطرف، نیمکتش...
30 آبان 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختران ما می باشد